نخستین مرحله پیدایی فی ظلال القرآن به سال ۱۹۵۱ در مجله «المسلمون» برمیگردد که سعید رمضان منتشر کننده این مجله از سید قطب خواست تا بهگونه پیوسته نوشتاری در آن مجله داشته باشد.
نخستین مرحله پیدایی فی ظلال القرآن به سال ۱۹۵۱ در مجله «المسلمون» برمیگردد که سعید رمضان منتشر کننده این مجله از سید قطب خواست تا بهگونه پیوسته نوشتاری در آن مجله داشته باشد و سید نیز پذیرفت که مباحثی در تفسیر قرآن با عنوان فی ظلال القرآن بنویسد.
در نتیجه تا آیه ۱۰۳ سوره مبارکه بقره، شرح پیش گفته در مجله «المسلمون» منتشر شد و پس از آن سید قطب تصمیم گرفت عنوان دیگری را برای مقالات خویش در این مجله برگزیند. به خوانندگان وعده داد که به همین ترتیب، تفسیر سی جزء قرآن کریم را در سی بخش منتشر خواهد کرد. از آن تاریخ «فی ظلال» از مجله «المسلمون» درآمد و سرنوشتی دیگر یافت، پیرو وعده قبلی، نخستین جزء از آن در اکتبر ۱۹۵۲ توسط دارالکتب العربیة در قاهره منتشر شد و پس از آن هر دو ماه یک جزء عرضه میشد. این سیر تا جزء شانزدهم قرآن کریم ادامه یافت.
بعد از انتشار جزء شانزدهم سید قطب دستگیر و راهی زندان شد، در هفتههای نخست به سبب آزارهای روحی و جسمی که میدید، نتوانست کارش را در زندان ادامه دهد. در نتیجه ناشر که قرارداد تفسیر تمامی قرآن مجید را تا پایان با او داشت، از دولت وقت به دادگاه برای جبران خسارت مالی خود شکایت برد و در نهایت دولت توافق کرد که سید قطب در زندان تفسیر را به پایان رساند. در پایان دهه پنجاه میلادی تالیف «فی ظلال» در زندان پایان یافت.
مرحله دوم تفسیر
فی ظلال در این مرحله گر چه روشی نوین داشت، اما آن نبود که ما امروز شاهدش هستیم، بلکه مؤلف دانشمند، پس از کشف نمایش هنری در قرآن و تالیف کتابی در این زمینه و با همین عنوان، آرزو داشت که این کار را در همه قرآن انجام دهد و به تفصیل ویژگیهای و عناوین نمایش هنری را در تمام قرآن عرضه دارد. در این مرحله توفیق یافت بخشی از آرزویش را در مورد نمایش هنری در قرآن برآورده سازد. برخی از خواطر ذهنی، زیبایی، هنر، نمایش هنری و بعضی از مبادی و مناهج تفسیری اش را در تفسیر فی ظلال القرآن بیان داشت. اما زندان سید قطب را با مرحله جدیدی از تجربیات قرآنی مواجه ساخت و گستره نوینی از منهج حرکت اسلامی در دعوت، تربیت، جهاد و تغییر بر وی گشود و خداوند متعال او را به سوی کشف کلید فهم گنجینههای حرکی قرآن کریم و به کارگیری اش در مسیر دعوت و جهاد رهنمون گشت. با سودجویی از این فیض، تفسیر فی ظلال القرآن وارد مرحله دوم سرنوشت خود شد و مؤلف محترم با پالایش و ویرایش دوباره روح ویژهای بدان بخشید. آغاز این کار با توجه به زمینههای روحی فراهم شده برای سید قطب از قبیل زندان، شکنجه، جاهلیت حاکم از آیات مکی که تلائم کامل با آن داشت، شروع شد.
از اینرو مؤلف شروع این کار را از سه جزء آخر قرآن کریم که تامین بخش این هدف بود، آغاز کرد و پارهای از مفاهیم حرکتی جدید را در تفسیر این سه جزء بیان داشت و پس از آن مصمم گشت این روند را در مورد همه قرآن تکرار کند و با بیان تجربه نوین حرکی اش روحی دیگر در تفسیر «فی ظلال» بدمد. جزء نخست تنقیح شده فی ظلال القرآن در آغاز سال ۱۹۶۰ توسط دار احیاء الکتب العربیه منتشر شد. سید قطب بدین اعتبار مفسری مجدد گشت که دارای سبک نوینی در قرآن است.
از تفسیر فی ظلال القرآن استقبالی شایان شده است، چنانکه این استقبال آن را در رده پرتیراژترین کتابهای دنیا، خصوصا کشورهای اسلامی درآورده است. در این تفسیر، دو نوع مدخل در نظر گرفته شده است: یک مدخل در شروع هر سوره و مدخل دیگر در شروع هر جزء. در مدخلی که برای هر سوره میگشاید، بهطور کلی، به مطالب ذیل توجه میکند: 1. مکی یا مدنی بودن سوره. نویسنده، در ابتدای اکثر سُوَر، به مکی یا مدنی بودن سوره مورد نظر اشاره کرده و اگر بعضاً بین مکی و مدنی بودن کل سوره و یا برخی آیات آن اختلاف باشد آن اختلاف را بیان میکند و نظر خود را به عنوان قول راجح بیان میدارد و در این مورد ارجاع نمیدهد؛ یعنی، قائلین اقوال دیگر را ذکر نکرده و علت آنها را نیز بررسی نمیکند و فقط علت ترجیح خود را ذکر کرده و بعضاً از طریق ذکر سبب نزول آیه نظر خود را اثبات میکند. در کل، باید گفت: بدون در نظر گرفتن مطلبی خاص و یا بیان اینکه قول آورده شده قول مشهور است و یا نیست، به صورت اجتهادی و با بیان نظر شخصی به مکی یا مدنی بودن آیات )سوره) حکم میکند و فقط گاهی قول خود را با قرائنی، همچون سبب نزول، مقرون میسازد و نیز گاهی موضوع و محتوای سوره را دلیل اثبات قول خود دانسته و از آن، به عنوان شاهد، سود جسته است. مثلاً در سوره انسان میگوید: «این سوره، بنا بر نظر برخی از روایات، مکی است؛ لیکن، باید این سوره را مدنی دانست؛ چه اینکه، از سیاق و موضوع سوره برمیآید که این سوره باید در مدینه نازل شده باشد».2. اسامی سوره: گاهی اوقات اگر سوره نام دیگری نیز دارد بیان میکند؛ ولی این روند در تمامی سورههایی که اسامی متعدد دارند رعایت نشده است و بعضاً هنگامی که موضوع اصلی یک سوره با نام دیگر آن همخوانی داشته باشد به نام دیگر اشاره میکند؛ مثلاً، در سوره «محمد» بیان کرده که نام دیگر آن قتال است و این نام، نام حقیقی سوره است؛ چرا که موضوع این سوره نیز همین است؛ 3. سال نزول سوره: اگر سال نزول سورهای مشخص باشد نویسنده آن را ذکر میکند. برای مثال، در سوره «آل عمران» بیان میکند که در سال (2 الی 3 ه.ق) بعد از جنگ بدر و تا جنگ احد نازل شده است. نیز در سوره فتح آمده که در سال ششم هجری بعد از صلح حدیبیه نازل شده است. گاهی نیز تقدم و تأخر زمانی نزول یک سوره نسبت به سوره دیگر را بیان میکند. برای مثال، در سوره نمل میگوید: «این سوره بعد از سوره شعرا نازل شده است». 4. موضوعات محوری در سوره: از دیدگاه مفسر فی ظلال هر سوره دارای یک یا چند موضوع خاص است که، این موضوعات، محور اصلی سوره را تشکیل دادهاند و همه آیات آن سوره حول این محور میچرخند و به نحوی از نظر محتوایی و معنایی با این محور و یا محورهای اصلی سوره مرتبطند. غالباً، نویسنده حداقل یک محور و حداکثر سه محور برای هر سوره ذکر کرده است. برای مثال، مفسر محوریت اصلی در سوره بقره را تقوا و قوم بنی اسرائیل، در سوره نساء زندگی زوجین و مسائل مرتبط با آن، در سوره مائده اقامه دولت و تنظیم اجتماع، در سوره شعرا عقائد، در سوره محمد قتال، در سوره سبا اصول عقائد (توحید، ایمان، معاد) و … میداند. در مورد اکثر سورهها شرایط زمانی و مکانی و وقایع زمان نزول سورهها را تبیین کرده و مورد بحث قرار میدهد و اکثراً محورهای بحث هر سوره را مرتبط با همین وقایع و شرایط، استخراج میکند.
در شرح آیات، مؤلف گاهی از شیوه سؤال و جواب استفاده کرده و یک توضیح کلی از آیه ارائه میدهد. نویسنده در شرح خود وارد بحث لغوی نشده و یا به شرح تکواژهها نپرداخته و ابداً، به صراحت، به بیان نکات صرفی و نحوی و یا اعراب نپرداخته است و یا مباحثی همچون اختلاف قرائات و … را بیان نکرده و یا بهطور صریح و آشکار به نکات بلاغی اشاره ننموده است. بلکه بهطور کلی هر آیه را توضیح داده و ترجمهای مشروح از آن ارائه کرده است. البته، به طور ضمنی، به نکات ادبی و بلاغی توجه داشته که در جای خود بدان اشاره خواهد شد.
مؤلف فی ظلال به بحث تناسب آیات، در هر سوره، بسیار اهمیت میدهد. همه جا قبل از شروع شرح و تفسیر آنها از سیاق و چینش آیات و نیز ارتباطشان با کل سوره و محورهای موضوعی هر سوره بحث میکند. اهتمام نویسنده به این امر به حدی فراوان است که میتوان این تفسیر را به نوعی تفسیر مبتنی بر تناسب آیات دانست. از بارزترین ویژگیهای این تفسیر، که آن را از سایر تفاسیر متمایز مینماید، اهمیت دادن به همین سیاق و چینش آیات است.
بارزترین ویژگیهای تفسیر فی ظلال القرآن، عبارتند از: 1. توجه و اهتمام شدید نویسنده به سیاق آیات؛ 2. اهتمام نویسنده بر استخراج مواعظ و نکات قرآن برای بهتر زندگی کردن بشر و ساختن جامعهای سالم؛ 3. موضوعبندی و محوربندی هر سوره و سپس یافتن نسبت آن محوره با زندگی مخاطبان قرآن. در واقع، در این تفسیر، این سه محور است که این تفسیر را به تفسیری ادبی ـ اجتماعی تبدیل نموده است.
پینوشت